پاکستان حمله به افغانستان را تجاوز به کشور همسایه تلقی نمیکند، بلکه آن را نوعی «کنترل داخلی» بر گروهی میبیند که زیر نفوذ و طراحی خود اسلامآباد بر جغرافیا مسلط شده است | ||||
تاریخ انتشار: ۱۳:۰۳ ۱۴۰۴/۷/۲۱ | کد خبر: 178148 | منبع: |
پرینت
![]() |
در حمله هوایی اخیر پاکستان به چهار نقطه در افغانستان، از جمله کابل، کشته شدن حداقل دو نفر از مقامات ارشد تحریک طالبان پاکستان (TTP) تأیید شده است. خالد محسود و سیفالدین، از چهرههای مهم این گروه، در میان کشته شدگان هستند، در حالی که وضعیت نورولی محسود هنوز در ابهام قرار دارد و صحت فایل صوتی منتسب به او تأیید نشده است.
اسلامآباد رسماً مسئولیت این حملات را بر عهده نگرفت و تلویحاً فرماندهی مرکزی آمریکا (سنتکام) را مسئول آن دانست.
این رویکرد، دو پیام روشن دارد:
۱. این رفتار نشان میدهد که افغانستان همچنان یکی از کارتهای کلیدی بازی منطقهای پاکستان است و اسلامآباد خود را بازیگر اصلی و تعیینکننده تحولات در منطقه میداند.
در واقع، پاکستان میکوشد ثابت کند که بدون نقشآفرینی این کشور، هیچ نظم پایداری در افغانستان شکل نخواهد گرفت.
۲. پاکستان از این حملات بهعنوان پیامی غیرمستقیم استفاده میکند تا القا کند که ایالات متحده به این جمعبندی رسیده که طالبان در کنترل گروههای تروریستی، از جمله القاعده و شاخههای وابسته به آن، ناکام بودهاند. از همینرو، سنتکام مجاز است مستقیماً در خاک افغانستان وارد عمل شود و پاکستان نیز در این چارچوب نقش هماهنگکننده را ایفا میکند.
و البته ممکن است مداخلات سنتکام از مسیر پاکستان در مسایل افغانستان ابعاد دیگری هم پیدا کند.
همچنین، حمله هوایی پاکستان پیام آشکاری هم برای رهبران طالبان دارد.
این حملات نشان میدهد که «سیاست حذف فیزیکی» همچنان یکی از گزینههای روی میز اسلامآباد است؛ گزینهای که در صورت سرپیچی طالبان از خطوط تعیینشده از سوی پاکستان، فعال میشود.
پاکستان این اقدام را تجاوز به کشور همسایه تلقی نمیکند، بلکه آن را نوعی «کنترل داخلی» بر گروهی میبیند که زیر نفوذ و طراحی خود اسلامآباد بر جغرافیا مسلط شده و اسلام آباد انتظار دارد که همچنان تابع، باقی بماند.
البته پاکستان با توجه به نفوذی که در لایه های طالبان دارد، قادر است مستقیما مقامات متخلف طالبان را هم از مسیر بردارد، اما فعلا چنین اقدامی را انجام نمیدهد.
یکی از دلایل کلیدی در پسِ این سیاست، تلاش پاکستان برای مهار موج حکومتستیزی در میان پشتونهای پاکستانی است.
اسلامآباد بهخوبی میداند که برای مهار جنگ طلبی پشتونهای پاکستانی، نیازمند انتقال مرجعیت مذهبی پشتون های پاکستانی به خارج از خاک پاکستان است تا از زبان و بیان این مرجعیت مذهبی بتواند «فتوای حرمت جهاد در پاکستان» را صادر کند.
در همین راستا، مرجعیت مذهبی پشتونها از پاکستان به قندهار منتقل شد تا از آنجا، جریان مذهبی پشتونوالی در مسیر مورد نظر پاکستان هدایت شود.
حذف چهرههایی چون مولوی سمیعالحق و فرزندش نیز احتمالاً در همین راستا قابل تحلیل است؛ یعنی برای جلوگیری از شکلگیری محوریت مذهبی مستقل پشتونی در داخل پاکستان و تمرکز آن در قندهار.
در کنار این اقدامات، پاکستان حلقهای از چهرههای مذهبی و فکری وابسته به خود را در درون ساختار طالبان ایجاد کرده تا در صورتی که نیاز شود ملاهبةالله کنار زده شود، این «محور مذهبی» دچار چالش نشده و جانشین آماده ای برای ملاهبة الله وجود داشته باشد.
برجسته شدن نقش چهرههایی مانند مولوی حکیم حقانی و مولوی اسلام جار و تبلیغ سازمانیافته پیرامون آنان، نشانهای از همین روند است.
البته پاکستان، در حملات هوایی اخیر، علاوه بر موارد فوق، اهداف منطقه ای دیگری را هم دنبال میکند.
اسلامآباد با نزدیک شدن مجدد به واشنگتن و ایفای نقش «متحد ضدتروریسم»، عملاً فاصله خود را از محور مسکو-پکن- تهران افزایش میدهد.
این امر میتواند ابتکارهایی مانند فرمت مسکو یا پروژههای چین در افغانستان و همچنین رابطه ایران با طالبان را دستخوش آسیب نماید.
همچنین هند که اخیرا فرصت را برای افزایش نفوذ خود در طالبان مناسب دیده بود -امیرخان متقی وزیر خارجه اداره طالبان در زمان حملات پاکستان در دهلی به سر میبرد- یک چالش دیگر پاکستان در منطقه است که احتمالا حملات هوایی فوق، هشدار های لازم را در این مورد به قندهار و کابل اعلام کرده است.
با این وصف، شب گذشته، منابع خبری از درگیری مرزی میان نیروهای طالبان با ارتش پاکستان در نواحی مرزی و در ولایت کنر، ننگرهار و پکتیا خبر دادند.
این درگیری مرزی، پاسخ نمادین طالبان به حمله هوایی پاکستان بود. پاسخی که اثر چندانی بر شرایط موجود ندارد و فقط ممکن است تله پاکستان برای انجام عملیات های بزرگتر علیه طالبان باشد. به ویژه اگر پاکستان بتواند ادعا کند که برای «مهار تروریسم» در جغرافیای زیر سلطه طالبان، نیازمند کمک های بین المللی است تا از رهگذر آن، پای سنتکام را به جنگ باز نماید.
سید احمد موسوی مبلغ
>>> سالها پیش در یکی از کارگاههای آموزشی در کابل شرکت داشتم. در این کارگاه دو مربی کانادایی و پاکستانی به ما درس میدادند. ساعتهای درسی استاد کانادایی با آرامش و شادی برگزار میشد. اما ساعتهای درسی استاد پاکستانی با طعنه و اخلال و گاه مسخرگی!
استاد پاکستانی پس از چند جلسه کلافه شد و به زبان پشتو رو به همه کرد و گفت: بهخدا من هم پشتون هستم، من هم از سیاست دولت پاکستان ناراضی هستم. من یک معلم عادی هستم که هیچ ربطی به سیاست ندارم. من از مهماننوازی افغانها زیاد شنیده بودم، ولی حالا...!
زمان صرف غذا من کنار استاد نشستم و حرفهای زیادی بین ما رد و بدل شد. از او پرسیدم که آیا واقعا پشتونهای آنسوی مرز دوست دارید که با افغانستان یکجا شوید. پاسخم را با پرسش داد: آیا اگر برای خودت در جایی زندگی بهتر از افغانستان مهیا باشد، کشوری نسبتا باثبات داشته باشی، به راحتی بتوانی با پاسپورتش به اروپا و آمریکا تحصیل و کار و زندگی کنی، افغانستان جنگزده و بحرانی را انتخاب میکنی یا پاکستان را؟
او پاسخش را داده بود و اما من حق انتخاب نداشتم، چون من اساسا بیرون از این بازی بودم. من نه ادعای سرزمینی بر پاکستان داشتم و نه شهروند پاکستان بودم که در جایگاه قضاوت قرار بگیرم.
جنگ طالبان و پاکستان از جنس همین قماش است. یک نیروی تروریستی با دولت حامی تروریسم درگیر شده است. طالبی که با کرامت انسانی ما میجنگد و پاکستانی که در پنجاه سال گذشته حامی هر نیروی ویرانگری بوده که از شکلگیری دولت-ملت در جغرافیای ما جلوگیری کتد.
جنگ طالب و پاکستان، جنگ مردم افغانستان و پاکستان نیست، جنگ پدر و پسر و اختلاف خانوادگی است.
از آوارگانی که از ترس یک گروه تروریستی و آدمکش به سرزمینی دیگر پناه آوردهاند تا کرامت انسانی خود و خانوادهشان را حفظ کنند، توقع رجزخوانی به نفع طالب نداشته باشید.
برای ما حملهی پاکستان حملهی یک دولت اشغالگر خارجی به یک نیروی اشغالگر داخلی است.
داوود عرفان
>>> پاکستان محور شرارت. پاکستان اولاد ناخلف انگلیس آمریکا اسرائیل.
>>> جهاد در کشور مزدور و صهیونیست پرور پاکستان واجب است.
مولوی احمد